وبلاگ شخصی وحید بهرامی
می خواهم خاطرات و افکارم را بنویسم.
امروز امتحان عربی رو هم دادیم. من نمی دونم چه مشکلی با درس عربی دارم. انگاری به طور ذاتی از عربی بی ذارم. هر چقدر توی ادبیات فارسی و زبان انگلیسی با هوش و با استعدادم در حدی که نخونده تو امتحان قبول می شم توی عربی خنگ و بی سوادم. هر چی بیشتر می خونم کمتر یاد می گیرم. نمی دونم مشکل از کجاست. دیروز نشستم دو دور کتاب عربی رو خوندم( ارواح خیکم). امروز صبح هم بلند شدم و از ساعت هفت صبح تا حدود هشت و نیم درس خوندم و رفتم سر جلسه امتحان تا با نام و یاد خدای مهربون امتحان رو راس ساعت ده ( ارواح خیکشون) شروع کنم. سوال ها رو که دیدم اشکم در اومد. برگشتم به معلم گفتم: مرگ نزدیکه آقا قیومت نزدیک تر. کمکم کن که ثواب دنیا و آخرت داره. خلاصه نیم ساعتی با معلم درگیر بودیم دیدم از این معلم آبی گرم نمی شه. تهش گفتم جهنم نهایتش صفر می شم هرچی بلد بودم نوشتم هرچی هم بلد نبودم از خودم یه چی در آوردم و نوشتم. وقتی خواستم برگه رو به معلم بدم گفتم کمکم کن، هم اکنون به یاری سبز شما نیازمندیم. حالا چهارشنبه رو بگو که امتحان تکنولوژی مواد داریم. درس خوب و شیرینی هست. فصل اول کتاب رو معلم برام توضیح می داد هم ما می فهمیدیم هم معلم، فصل دوم کتاب رو معلم می فهمید ولی ما نمی فهمیدم از فصل دوم به بعد نا ما می فهمیدم و نه معلم. حالا من این کتاب سیصد صفحه ای رو موندم چطوری بخونم. تو رو خدا برام دعا کنید.
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:من هم همین امید را دارم.
Power By:
LoxBlog.Com |